خدایا تا وقتی محتاج دیگران نشدیم زنده نگهمون دار :(

مهمترین عامل انحطاط انسان عشق است


عضو شوید


نام کاربری
رمز عبور

:: فراموشی رمز عبور؟

عضویت سریع

نام کاربری
رمز عبور
تکرار رمز
ایمیل
کد تصویری
به وبلاگ من خوش آمدید
براي اطلاع از آپيدت شدن وبلاگ در خبرنامه وبلاگ عضو شويد تا جديدترين مطالب به ايميل شما ارسال شود



 
ساعت مچی Swatch مدل Dailly، قابل استفاده برای آقایان و خانم ها. طراحی ساده و بسیار شیک. بند با کیفیت و منعطف ...
ساعت Swatch مدل Dailly یکی از جدیدترین و شیک ترین ساعت های عرضه شده کمپانی معتبر Swatch می باشد که دارای بند بسیار منعطف است. از دیگر ویژگی های این ساعت سبک بودن آن بوده و برای افرادی که از ساعت های سبک استفاده می کنند بسیار مناسب است. این ساعت زیبا و شکیل مناسب آقایان و خانوم های شیک پوش و مشکل پسند می باشد.

  » 

برای مشاهده توضیحات و تصاویر بیشتر این محصول اینجا را کلیک کنید ...

 

  روش خرید: برای خرید پس از کلیک روی دکمه زیر و تکمیل فرم سفارش، ابتدا محصول مورد نظر را درب منزل یا محل کار تحویل بگیرید، سپس وجه کالا و هزینه ارسال را به مامور پست بپردازید. جهت مشاهده فرم خرید، روی دکمه زیر کلیک کنید.

  

قیمت: 29000 تومان

 

 

29000 تومان


+ یک مریض دیگه داشتیم که خانمه نارسایی قلبی داشت و با حمله قلبی بستری شده بود. وضعش اصلاً مناسب نبود و من خیلی امیدی به زنده موندنش نداشتم. اونوخ این چند روزی بستری بود و متاسفانه علی رغم همه تلاشها، سیرش رو به بدتر شدن بود. اونوخ از بین بچه هاش، فقط یک دخترش بود که بالاسر مامانه بود و بقیه بچه ها بخاطر مشکلات خانوادگی که بین خودشون داشتن، پیش مامانه نمیومدن. این دختره هم خسته شده بود. یک روز که خانمه دیگه حالش خیلی بدتر شده بود و من تصمیم داشتم مریضه رو به دستگاه تنفس مصنوعی وصلش کنم، به دخترش شرایط مامانش رو توضیح دادم. اینم گیر سه پیچ داد حالا که بهتر نمیشه رضایت شخصی بدیم ببریمش خونه که کمتر اذیت بشه. من دیگه در لفافه گویی رو گذاشتم کنار و خیلی شفاف بهش گفتم مادرت رو از اکسیژن جدا کنیم، به دم در بیمارستان هم نمیرسه و تموم میکنه !!! مگه حالیش میشد ؟! بعدش استادمون اومد و خانمه دوباره شروع کرد همون حرفا رو زدن و در نهایت قرار بر این شد که چون مریضش قابل ترخیص نیست، اگه میخوان برن با رضایت پزشکی قانونی و تشکیل صورتجلسه و این کاغذ بازی های قانونی ترخیص بشن. خانمه هم با وقاحت هرچه تمامتر جلوی روی من (!!!) تند تند زنگ زد به برادرهاش که بیاین دکترا گفتن مریضتون خوب شده !!!!!!!!!!!! دیگه میتونید ببریدش خونه !!!!!!!!!!!!!! اونا هم بدو بدو اومدن و شروع کردن این مراحل قانونی رضایت شخصی رو طی کردن ولی بحمدلله کارشون بخاطر مسائل بیمه ای به مشکل خورد و نتونستن مریض رو ترخیص کنن و مریضه موند بیمارستان ! از طرفی رضایت به لوله گذاری هم ندادن و درنهایت همون شب مریضه فوت شد ! دیگه با خیال راحت رفتن سر خونه زندگیشون :/

+ یک مریض دیگه داشتیم که نارسایی قلبی شدید داشت. عملکرد قلبش 10% بود. اگرچه فعالیتش بسیار محدود شده بود و با کمترین فعالیتی مشکل دار میشد ولی در حالت استراحت بدون علامت بود و داشت زندگیش رو میکرد بیچاره. اونوخ همراهش هی از من میپرسید چرا مریضمون بهتر نمیشه ؟! منم هی بهش توضیح میدادم ببین وضعیت قلبش بهتر نمیشه که ! ما فقط میتونیم جلوی بدتر شدنش رو بگیریم !!! این مطلب رو بیش از ده بار با جمله بندی های مختلف از من پرسید و منم به ساده ترین روش ممکن بهش میگفتم که انتظار بهتر شدن نباید داشته باشه و همین که بدتر نشه یعنی پیشرفت ! آخرش دید از من چیزی درنمیاد، خیلی صریح پرسید "کی میمیره ؟!" میگم آقا اونش دست ما نیست که !!!!!!!! شاید امروز، شاید فردا، شاید یکسال دیگه، دست خداست !!! دوباره این سوال کی میمیره رو با چندین جمله بندی مختلف مطرح کرد و در نهایت گفت آخه خانواده زنگ میزنن از من میپرسن، من باید جواب دقیق بهشون بدم :|||||||||||||||||||||||||||||| فک کنم اگه روش میشد ازم میخواست تیر خلاص رو بزنم و مریضشون رو راحت کنم :/

+ یک مریض دیگه داشتیم که از اینا بود که کمپلکس همه بیماریهای موجود و غیر موجود بود و در یک وضعیت بسیاااااار وخیم آورده بودنش بیمارستان. کلاً با زور و بدبختی تونستیم سه روز نگهش داریم. روز آخر خانمه دیگه خونریزی از ریه ش پیدا کرده بود و من انتظار داشتم نهایتا یکی دو ساعت دیگه زنده بمونه. اونوخ من روم نمیشه به این صراحتی که اینجا حرف میزنم، با همراه مریضا صحبت کنم. همراهش کنار تخت نشسته بود و داشت با موبایلش بازی میکرد !!! :/ اونوخ با توجه به مرگ قریب الوقوعی که انتظار میرفت، به پسرش گفتم وضعیت مادرتون اصلاً خوب نیست، ما داریم همه تلاشمون رو میکنیم، دیگه بقیه ش دست خداست ! آقا اینم نه گذاشت نه برداشت، سریع جلو روی من تلفن کرد خونشون به اونور خط گفت آماده مراسم باشید، دکتر میگه داره میمیره :||||||||||| و البته در طی همون دو سه ساعتی که انتظارش رو داشتم فوت شد متاسفانه :/



|
امتیاز مطلب : 14
|
تعداد امتیازدهندگان : 3
|
مجموع امتیاز : 3
مطالب مرتبط با این پست
می توانید دیدگاه خود را بنویسید


نام
آدرس ایمیل
وب سایت/بلاگ
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

آپلود عکس دلخواه:









نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

تبادل لینک هوشمند

برای تبادل لینک ابتدا ما را با عنوان روزهای من و آدرس daysme.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.






آمار مطالب

:: کل مطالب : 11
:: کل نظرات : 0

آمار کاربران

:: افراد آنلاین : 1
:: تعداد اعضا : 0

کاربران آنلاین


آمار بازدید

:: بازدید امروز : 28
:: باردید دیروز : 39
:: بازدید هفته : 28
:: بازدید ماه : 117
:: بازدید سال : 192
:: بازدید کلی : 1722

RSS

Powered By
loxblog.Com